یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

بگذار...

بگذار...
به خودت معرفی ات کنم!
تا قبل از من،تو،فقط،تو بودی!
اما حالا...
توفیر دارد قصه ات...
تو همان لحظه ای هستی که دلم فال حافظ خواست!
همان وقت که چشمهایم بین ابرها دنبال باران گشت!
تو دلیل نفس نکشیدن منی وقتی عطر موهایت را حبس کرده ام در سینه ام!
مرا ببین...
ذوق کودکانه ی منی از دیدن برف!
لبخند منی از دیدن روزهای قرمز تقویم!
تکان دادن سرم از شنیدن "الهه ی ناز"!
توی قبل از من را بیخیال اصلا!
این که با منی را با دنیا عوض میکنی؟
خداوکیلی راستش را بگو...
تو با من بکری
زلالی
تو با من تازه شدی خودت!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد