یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

قانون بادبادک باز.....

باران می نویسه:

ته هر لبخند بی جانی همیشه بغض هست

مثلا ته همین حرف که  "منم بی قراره توام" یا "دل منم برات تنگه "

اوج میگیری مثه بادبادک

 اما نمیدونی قراره ولت کنن بالاخره،رها شی تهش!!

رهاکردن

این قانون بادبادک بازهاست!

لذت بخشی این حرفهای خوب فقط تنها برای یک زمان

برای یک مکان

برای یک شخص

همانجا باقی می مونه،قفل میشه، و تکرار شدنی نیست

اگه فکر کنی

فقط همونجاها پیداش میشه.

حسش خیلی زجر آوره ...تلخه تلخ!

دارم رو به راهی میرم که خودمم نمیدونم چیه تهش! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد