یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

در رشت...دوری از تو استمراری است

در رشت

نام تو را از خیابان ها بیرون کشیده ام

و مبتلا شده ام به لاله های مفاخر

به عبور از تاج های اندوهگین مصلا

و در تب و تابم که روز

برای  ماهی فروشان چه وقت

به پایان می رسد

در رشت

تو را از مغازه های قدیمی 

بیرون کشیده ام

و آفتاب‌ات داده ام که رطوبت

شناسنامه ات را خراب نکند

در رشت

نام‌ات سپیده دم 

و در سپیده دم از تو نام بردن

اشتباهی مسلم است

باید این علاقه را

بدهم کاتبان پیر دادگستری 

بنویسند

رسیدن به تو استمراری ست

و هر چه فکر می کنم

چیزی از تو دستم را نمی گیرد

در رشت

دستم را نمی گیرند

و خوش به حال پیربازاری‌ها

در رشت 

دستم را نمی‌گیرند

و ناک می زنم از حلق

از رونده ی از چشم

سوی منبت های پنهان کاسه فروشان

در رشت اگر دستم را بگیرند

خیابان های گلسار

با پاهای بلوط

فرار خواهند کرد

در رشت

دوری از تو استمراری ست

و می ترسم

نگاه‌ام  به ماهی فروشان

بازارشان را

خراب کند .

"اسماعیل مهرانفر"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد