در رشت
نام تو را از خیابان ها بیرون کشیده ام
و مبتلا شده ام به لاله های مفاخر
به عبور از تاج های اندوهگین مصلا
و در تب و تابم که روز
برای ماهی فروشان چه وقت
به پایان می رسد
در رشت
تو را از مغازه های قدیمی
بیرون کشیده ام
و آفتابات داده ام که رطوبت
شناسنامه ات را خراب نکند
در رشت
نامات سپیده دم
و در سپیده دم از تو نام بردن
اشتباهی مسلم است
باید این علاقه را
بدهم کاتبان پیر دادگستری
بنویسند
رسیدن به تو استمراری ست
و هر چه فکر می کنم
چیزی از تو دستم را نمی گیرد
در رشت
دستم را نمی گیرند
و خوش به حال پیربازاریها
در رشت
دستم را نمیگیرند
و ناک می زنم از حلق
از رونده ی از چشم
سوی منبت های پنهان کاسه فروشان
در رشت اگر دستم را بگیرند
خیابان های گلسار
با پاهای بلوط
فرار خواهند کرد
در رشت
دوری از تو استمراری ست
و می ترسم
نگاهام به ماهی فروشان
بازارشان را
خراب کند .
"اسماعیل مهرانفر"