چرا هیچی قطعی نیست؟
نه دوست داشتن هامون،
نه نفرت ها.
نه باخت ها و نه بُردهامون.
خسته شدم.
هر چی تو زندگیم دویدم و آخرش هیچی...
یه خط پایان لعنتی هم نیست
حتی شده به عنوان نفر آخر ازش رد شی.
مطمئن شی باختی.
.
.
.
برای ما
که پاییز نیامده ریختیم
گریستم
برای بیدهای خسته
بیدهای مجنون
که هر چه سبز شوند،
سرو
نمیشوند
"معین دهاز "