یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

شهریوری می نویسد

شهریور ؛

آهنگی است که مجبوری گوشش بدهی تا برسی به آهنگ مورد علاقه ات،

بچه دوم خانواده است

نه به عزیزی بچه اول است و نه به دردانگی آخری...

بهار نیست و پر از عطر گل،

تابستان هم نیست با آن همه لحظه های ناب،

پاییز نیست و پر از عاشقانه

و به سپیدی زمستان هم نیست...

شهریور فقط شهریور است؛

همانقدر تنها و همانقدر نادیده گرفتنی...

شهریور عشق اول نیست  که از یاد نرفتنی باشد،

عشق آخر هم نیست که  ماندگار باشد،

عشق دوم است و همانقدر ندیدنش راحت

همانقدر دوست نداشتنش ممکن....

شهریور "مردادِ داغِ دستانش "را ندارد

و "تیرِ کشیدن قلب از جای خالیش" را هم ....

شهریور پاییز و خاک باران خورده ندارد

یا سوز زمستانی که دستهایش را چفت دستهایت کند...

و شهریور بودن

عجیب گریه دار است...

"فاطمه جوادی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد