یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

یادم آرَد...

خواب نمی برد مرا، یار نمی خرد مرا، مرگ نمی درد مرا؛ آه چه بی بها شدم...

به قلبت رجوع کن

دلم میخوادبهم خبر بدی

 امانه از سراجبار 

نه از سر ترحم 

به قلبت رجوع کنی و

 ببین منصفانه است  بهم خبری ندی.


انقدر ترس در وجودم هست

انقدر دلواپسی و نگرانی

پرم ازخلا و سرگردانی......


××××××××××××××××

صدنامه فرستادم

صد راه نشان دادم.

 یا راه نمی‌دانی

 یا نامهنمی‌خوانی. 

گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو راخواند

ور راه نمی دانی در پتجه ره دانی.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد