باران مینویسه:
شعرای فروغ عزیز ، شاملوی بزرگ و مولانای جان معجونه، معجون.
×××××××××××××××××××××
تنها
هنگامی که خاطره ات را می بوسم
درمی یابم دیری است که مرده ام
چرا که لبان خود را از پیشانی خاطره ی تو سردتر می یابم
از پیشانی خاطره ی تو
ای یار
ای شاخه ی جدامانده ی من...
"احمد شاملو"